باز این حس جدید چیه
چی داره میگه
من باز دلم خوش شده ب ی آدم
قضیه اینکه اون روز سر کلاس همه رفتند بیرون و سر صف ولی الناز و نگار موندن و هر چی گفتم گفتن ما پیش شما میمونیم
اونجا بود الناز ی سوال پرسید و من هی مغز اتودش رو میشکستم گف حواستون هست دارین صدمه میزنین و من اونجا بهش از اینکه ب مداد آدما توجه میکنم گفتم و گف من اگه امتحانم رو کامل بشم برام مداد میگیرین و من قبول کردم رفتم خونه و سمیه قرار بود کتاب سفارش بده منم اونجا کتاب سفارش دادم با ب مداد
و از پاساژ مهتاب هم ی پلنر خریدم
و قرار گذاشتم با خودم ببرم شنبه مدرسه و بهش برسونم ولی شنبه اومد نوشت نمیام ما مسموم میشیم و همه کلاس رو راضی کرد ک نیان انقد نوشتم بیا الناز و اینا
منتظرتم ولی نیومد شبش باهاش حرف زدم و قضیه کادومو گفتم ک نیومدی و اینا
اعصابش بهم ریخت و گفت میام مدرسه حجاب ازتون میگیرم ک نذاشتم و دوشنبه مینا میخاست بره کلاس و براش فرستادم
و انقد خوشحال شد ک نگو و من بیشتر. از اون
ولی میدونی چیه حس جدیدم ب الناز
چون در من بیدار کرده حس دوست داشته شدن رو
از طرفی پشیمونم از طرفی خوشحال
بخاطر همین باز نکردم تا نبینم چی میگه
برچسب : نویسنده : ababalengderazzeinab2 بازدید : 85